فرصتها در دلِ چالشها
چالشها قطره قطره دریایی از مشکلات را در دل و دنیای نوریه جاری ساخته بود. نوریه که مرض پولیو از کودکی پاهایش را کمتوان ساخته بود و به اثر این کمتوانی، قدمهایش را نا متوازن میگذاشت؛ و این هَستهی همه مشکلات بود که او با آن دست و پنجه نرم میکرد.
این همه زمانی اتفاق افتاد که او فقط سه سال داشت.
دوران کودکی، طفولیت و نوجوانی نوریه قصههای تلخ و شیرینی را حکایت میکند. او همواره در بین همه انگشت نشان بود هر گاه سوژهای برای خندیدن و تمسخر میان همدوره هایش به میان میامد؛ نوریه سرخط کلمات رکیک آنان بود.
نوریه با چشمان اشک بار و گلوی پر از بغض خاطره های آن دوران را اینگونه حکایت میکند: “من وقتی راه میرفتم همه میخندیدند هرکه به اندازه ظرفیت خودش بالایم تمسخر میکرد.”
او همچنان ادامه داد: “در هیچ جای از تمسخر دیگران مسوونیت نداشتم حتا در میان اعضای خانواده ام، اگر در بازی های طفلانه برایم سهمی داده میشد تنها بخاطری بود که مضمونی برای خنده آنان باشم.”
نوریه هرباری که کوشش میکرد گپهای همه را نادیده بگیرد؛ نا امید تر میشد. بلاخره نوریه گوشهگیری را اختیار کرد با وجود اینکه دنیایی از شوخیها و آرزوهای طفلانه از درونش فوران بود.
گوشهنشینی نوریه پدر و مادر او را هر روز بیشتر از پیش نگرانتر میساخت آنان هر دری میزدند که راه و چاره ای برای تداوی پاهای نوریه پیدا کنند اما نا امید میشدند.
یک جرقهای در زندگی نوریه ایجاد شد و زندگی او را روشن ساخت. کارمندان بازتوانی برنامه معلولین دختری را در کارته ایشانی سروی نمودند که گوشه نشینی او یک مشکل عمده برای او و خانواده اش بود.
کارمندان برنامه معلولین کمیته سویدن برای افغانستان در مورد حقوق معلولین آگاهیدهی را برای نوریه و فامیلاش آغاز کردند. نوریه و فامیلاش پیبردند که افراد دارای معلولیت ناتوان نیستند. آنان نیز مانند دیگران حق تعلیم و تحصیل، حق سهم گیری در جامعه و حق ورزش را دارند.
نوریه تحت برنامه تمرینات خانگی قرار گرفت و بخش بازتوانی فزیکی برنامه معلولین برای پاهای نوریه قالب ساخت و آهسته آهسته در قدم هایش توازن ایجاد شد. او خوشحال بود و به مکتب شامل شد او هر روز به کمک قالب ساخته شده به مکتب میرفت.
وی همچنان علاوه کرد: “من در مقابل کسانی که مرا تمسخر میکرد قوی شدم. بخاطریکه از حقوق افراد دارای معلولیت آگاه شده بودم. بلاخره به کمک بخش تعلیم و تربیه کمیته سویدن برای افغانستان از مکتب فارغ شدم.”
بعد از فراغت از مکتب دوست داشت کار کند. او تصمیم گرفت تا حرفه قالین بافی را بیاموزد و شامل برنامه آموزش حرفه پروژه معلولین کمیته سویدن برای افغانستان شد. بعد از هشت ماه فارغ گردید و با وسایل که از طرف برنامه معلولین کمیته سویدن برایش اهدا گردیده بود کارگاه قالین بافی را در خانه ایجاد کرد و ماهانه پنج هزار افغانی عاید دارد.
در کنار قالین بافی، او یک خیاط با تجربه است، عضو و خزانه دار گروپ خود کمکی است و همچنان عضویت انجمن زنان دارای معلولیت را نیز دارد.
او هرگز از رسیدن به آرزو هایش دست نکشید و به ورزش آغاز کرد. او حالا عضو تیم باسکیتبال ویلچیر صلیب سرخ است. نوریه دیگر میان همه دختر فعال و با استعداد معرفی شده است و در تلویزیون شهر آرا به حیث خبرنگار کار میکند.
نه ماه قبل او شاهد یک تغییر بزرگ دیگر در زندگی خود بود. او به عشق خود رسید و عروسی کرد. او خلاصه میکند: “اعتماد کردن زمانیکه ما بخواهیم کیفیت فکر کردن را تغییر دهیم، ما کیفیت زندگی خود را تغییر میدهیم.”